Wednesday, April 12, 2006

آيا اينجا نيزاوين است ؟؟؟




در حال حاضر فشارهاي موجود و اختناق حاکم بر روح جامعه ايران بر هر نگاه واقع بين و حقيقت نگري پوشيده نبوده و اين نکته نيز روشن و مبرهن است که زندگي در فضاي بسته و خطوط محدودي که امروز بر متفکر ، انديشمند و جوان ايراني تحميل گرديده است تا چه اندازه دشوار و منتهي به عواقب و پيامدهاي وخيم و ناگوار خواهد شدفضايي که در آن ، رفتار و گفتار و خط مشي سياسي افراطيون اسلامي بعنوان حجت و حتي فراتر از قانون اساسي شمرده شده و ميبايست به حکم ولايت مطلقه فقيه با چشم و گوشي بسته و زباني آرام و بصورتي کورکورانه و فقط بعنوان يک مقلد و نه يک انسان باشعور و صاحب عقيده ، ذوب ولايت شدآنجايي که صدا را با سلاح پاسخ گفته و انديشه انسانها را آفت حکومت ولايي و اسلامي حاکم مي پندارندحکومتي که حکمرانان آن از رويارويي با منطق و قلم عاجز بوده و نداي انديشه را با شکنجه ، زندان و اعدام و حتي در مواردي فتواي علني ترور پاسخ مي گوينداکنون و در چنين شرايطي و با توجه به تصرف اکثريت کرسي هاي پارلمان و نيز کرسي رياست جمهوري توسط راديکال ترين بخش جناح حاکم ، فضاي سياسي و اجتماعي درون کشور بيش از هر زمان ديگري آبستن حوادث ناگوار و سرکوبگرانه ناشي از تندروي هاي اسلام گرايان افراطي رژيم حاکم ، برعليه منتقدين ، معترضين ، اقليتهاي ديني و قوميتهاي ساکن در ايران ميباشددر حقيقت وضعيت کنوني ايران ، شرايط را براي اين افراد به گونه اي رقم زده است که ماندن و ادامه زندگى در کشور نوعي خودكشى محسوب شده و چاره اي جز فرار و ترك سرزمين مادرى را پيش روي ايشان باقي نميگذاردفرار و در خواست کمک از دولتها و جوامعي که هماره شعار حمايت از حقوق بشر و به رسميت شناختن آزادي افراد را سر داده و بسياري از معاهدات و قطعنامه هاي بينالمللي در اين خصوص را تهيه و تصويب نموده انداما به راستي اين چنين بوده و همانگونه که اعلام ميشود با فرد پناهجو برخورد ميگردد ؟پناهجويي که بدليل مشکلات عقيدتي و تهديدات جاني و پس از تحمل مشقات فراوان به اميد کمک از سوي اين کشورها ، خانه و کاشانه خود را ترک گفته ، حتي فکراين موضوع را از ذهن خود عبور نمي دهد كه پس از تقاضاي پناهندگي بارها و بارها و به نحوي ناشايست و حتي در مواردي بصورت عريان مورد بازرسي بدني قرار گيرد ، روزها و هفته ها در سلول انفرادي و ايزوله و پس از آن در زندانهاي موسوم به کمپهاى بسته نگهداري شود ، بعضا براي جابجايي ايشان به دادگاه و يا مراکز مصاحبه به دستانش دستبند زده و در نهايت چه در اين ايام و چه زمانيکه بالاخره به کمپ باز منتقل ميگردد ، به بهانههاى مختلف ازجمله دستگيري قاچاقچيان ﴿که هيچ ارتباطى به مشكل پناهجو ندارد﴾ ، گاه و بيگاه و بدون اطلاع قبلي بسراغ او آمده و تحت بدترين و شديدترين فشارهاي روحي و رواني از او بازجويي کرده و ازهمه جالبتر اينکه او راعلنأ و بي پرده به گروگان بردن ، حبس و بسياري مسايل ديگر تهديد نموده و با الفاظي خاص و نامتناسب و حرکاتي مخصوص و آزاردهنده مورد تحقير و توهين قرار دهندآيا در واقع در اينجا نيز ابزار کار اين دوستان براي كسب اطلاعات ، تهديد و تحقير و توهين آنهم در جوّى مسموم و تحت شديدترين فشارهاي روحي و رواني است ؟آيا اينجا نيز اوين است ؟؟؟آيا در قرن بيست و يکم و در روزگاريکه حتي نقض حقوق حيوانات باعث برپايي جلسات ، تاسيس سازمانهاي مختلف و تصويب قوانين و پيش بيني بودجه هاي مخصوص ميگردد ، چنين اعمالي جايگاهي دارد؟براستي نام اين بازي خطرناک را چه بايد نهاد و تاثيرات منفي اينگونه برخوردها و اثرات و لطمات شديد روحي وارده به اين انسانها را چگونه ميتوان جبران نمود ؟چگونه ميتوان اين رفتارها را در متن يک جامعه مدني و دموکراتيک اروپايي تحليل کرد ؟متأسفانه اينها حقايقي تلخ و مهلک ، اما در حال رخداد ميباشند که قطعا از چشم بسياري روشنفکران ، حاميان حقوق بشر ، سازمانهاي حمايت کننده از پناهندگان ، مردم نوعدوست و شايد برخى از مسئولين و مقامات دولتي اين کشورها مخفي مانده استحقايقى که اکثر پناهندگان با قسمتى و يا کل آن برخورد کرده و پس ازآن نيز بدون سرنوشت ماهها و سالهاى زيادى ازعمرگرانبهاى خود را درکمپهاى پناهندگى سپرى نموه و درآخرنيزممکن است ايشان را پس از مدتها انتظار به کشورمبدأ و درحقيقت همانجاێى که بلحاظ مشکلات عديده خود مجبور به ترك آنجا شده است بازگردانند ٠باشد که جوامع و دولتهاي پناهنده پذير و بالطبع کليه افراديکه به نحوي مرتبط با پناهجو ﴿ خصوصأ پناهجوى ايرانى ﴾ و پروسه پناهندگي وي ميباشند ، رعايت حداقل مسايل حقوقي و انساني و اخلاقي را ملاک عملکرد و گفتار خويش قرار داده و با اجراي صحيح اين امور ، آنها را از جنبه شعارگونه ٬ تبليغاتي و صرفا فيگورهاي بين الملي خارج نموده و جامه عمل بپوشاند


على امین

0 Comments:

Post a Comment

<< Home